Web Analytics Made Easy - Statcounter

وحید احسانی در عصر ایران نوشت: اگر شما هم معتقدید که مسیر صحیح «راه میانه» است [۱]، به جای تلاش برای اقناع سایرین در مورد ضرورت و اهمّیت «چیزی که نیست»، بهتر است بیشتر توان و زمان خود را به «ساختن آن» اختصاص دهیم تا بتوانیم سایرین را به همراه‌شدن با خود جهت گام‌برداشتن در این راه میانه دعوت کنیم.

بستر تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و فرهنگیِ ایران، جامعه را به سمت «تضاد دولت و ملّت» سوق می‌دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با شدّت‌گرفتن این تضاد، فضا بیش‌ازپیش دوقطبی می‌گردد و سرنوشت ایران به‌شکل فزاینده‌ای در دستان دو قطب افراطی قرار می‌گیرد که هدف، مبنای اتّحاد و هویت‌شان در «تقابل با قطب مقابل و تلاش برای حذف او» خلاصه می‌شود.

مخاطبانی که می‌خواهیم ضرورت «راه میانه» را برایشان جا بیندازیم، یا عضو یکی از دو قطب افراطی‌اند و اقناع‌شان بسیار بعید است یا خودشان احتمالاً به این ضرورت رسیده‌اند (چه به‌عنوان درمان اصلی و چه به‌عنوان راهی ناگزیر برای جلوگیری از وخیم‌تر شدن بیماری).

 علاوه بر این، بخشی از کسانی که به شکل‌های مختلف با حرکت‌های رادیکال و حتّی براندازانه همراهی می‌کنند، متوجه آفات و خطرات آن مسیر هستند، امّا حرفشان این است که «راه دیگری نیست»، یعنی «نبود گزینۀ دیگر» است که آن‌ها را به همراهی یا حمایت غیرمستقیم از تندروی واداشته است.

تا وقتی یک «راه میانۀ مشخص» مطرح نشده باشد، تلاش برای متقاعدکردن معترضان تندرو جهت دست‌برداشتن از روش‌ها، خواسته‌ها و شعار‌های رادیکال و ساختارشکنانه، تلاشی مذبوحانه است؛ لااقل باید به چنین جوانانی گفت که «در حال تلاش برای ایجاد یک راه میانه هستیم» و باید به آن‌ها از روند مربوطه گزارشی ارائه داد.

 با شدّت‌یافتن دوقطبیِ نامبرده، تحلیل‌ها و توصیه‌های مدافعان راه میانه که به‌صورت مجزّا و شخصی منتشر می‌شوند، بیش‌ازپیش حُکمِ پر کاهی را پیدا می‌کنند که روی امواج سهمگین برآمده از دو قطب هیجانی به حاشیه می‌روند و بی‌اثر می‌شوند.

اثرگذاربودن دو قطب نامبرده در فضای گفتمانی و سرنوشت ایران از آنجا ناشی می‌شود که اوّلاً، هویت، روش و هدف آن‌ها با بستر تاریخی-فرهنگیِ بیمار جامعه سازگار است و ثانیاً، آن‌ها در جامعه‌ای که به‌شدّت دچار معضلِ «ناتوانی در کار گروهی» است، حول محور هیجانات خود متّحد می‌شوند.

ساخته‌شدن راه میانه، اگر بخواهد از پایین و به‌عنوان یک مطالبۀ مدنی جمعی ایجاد شود، مستلزم آن است که بخشی از نخبگان و به‌ویژه اندیشمندان و صاحب‌نظران شناخته‌شده (ترجیحاً از میان چهره‌های معتدل طیف‌ها و جناح‌های مختلف و کسانی که از جانب دو قطب افراطی حسّاسیت کمتری نسبت به آن‌ها وجود داشته باشد)، در مورد برخی اصلاحات مشخص درچارچوب نظام به توافق برسند، آن‌ها را در قالب متنی مشترک منتشر کنند و سایرین را به امضای آن فرا بخوانند.

درست در اینجاست که با دو چالش و مانع مهم مواجه می‌شویم؛ اوّل، گام‌گذاشتن در مسیرِ «مصلحت‌اندیشی، واقع‌بینی، آینده‌نگری، میانه‌روی، میانجی‌گری، مصالحه، سازش و عبرت‌گیری از تاریخ» در بستری دوقطبی و در جامعه‌ای نخبه‌کُش، آرمان‌گرا، کوتاه‌مدّت، هیجانی و فاقد حافظۀ تاریخی که در آن مفاهیمِ ارزشمند و تعیین‌کننده‌ای مانند «سازش» بار معنایی بسیار منفی دارند (چیزی معادل ذلّت و خفّت).

و دوّم، حصول توافق میان جمعی از نخبگان که معمولاً حتّی اگر در روزمه‌شان مقالات و سخنرانی‌های متعدّدی دربارۀ اهمّیت و ضرورت کارگروهی وجود داشته باشند، در عمل برای این مهم تمرین کافی نداشته‌اند.

در بستر دوقطبیِ جامعه، کسانی که از «میانه‌روی، اعتدال، سازش و مصالحه» سخن بگویند، از جانب اعضای هر دو قطب افراطیِ متقابل، به چشم «خائن» دیده می‌شوند، یعنی یا به‌عنوانِ طرفداران قطب مقابل که برای پیشبرد اهداف خبیث خود، مزوّرانه نقاب میانه‌روی بر چهره گذاشته‌اند یا در بهترین حالت، به چشمِ جاهلانی که نادانسته در جهت منافع دشمن (قطب مقابل) عمل می‌کنند.

این که سختیِ حصول توافق نخبگان دربارۀ جزئیات راه‌میانه چقدر به خود آن‌ها و چقدر به بستر سیاسی-اجتماعی پیرامون‌شان مربوط می‌شود، مسئلۀ اصلی نیست، اولویت این است که چگونه می‌توان از این مانع عبور و توافق مورد نظر را محقق کرد.

چنانچه این راه ساخته شود، فارغ از جزئیاتش، امید است بخشی از جامعه با آن همراه شوند [۲]، زیرا اوّلاً، عمدۀ نخبگان اندیشمند پیشاپیش به ضرورت اصلاح و به‌صورت توأمان به ضرورت پرهیز از تندروی و ساختارشکنی رسیده‌اند.

ثانیاً، طبق گفتۀ نمایندۀ رهبری در دانشگاه‌ها و بر اساس نتایج یک نظرسنجی، ۸۳ درصد مردم معترض در اعتراضات شرکت نکرده‌اند و عمدۀ مطالبات آن‌ها ساختارشکنانه نبوده است

[۳]و ثالثاً، عمدۀ کسانی نیز که با جزئیات «راه میانه»‌ی مطرح‌شده موافق نباشند، به خاطر چشم‌انداز تاریکی که در صورت استمرار و تشدید دوقطبی موجود یا حتّی مسلّط‌شدن هر یک از دو قطب افراطی بر دیگری پیشِ رو است، احتمالاً با آن همراه خواهند شد.

در مقابل، معضلی که ممکن است از همراهی بخشی از موافقان جلوگیری کند، وجود «فرهنگ تماشاگری» در جامعۀ ماست؛ این که بخشی از ما با کُنشگری بیگانه‌ایم، مسئولیت‌پذیری اجتماعی نداریم و برای خود وظیفه‌ای قائل نیستیم، بلکه می‌توانیم تماشاچی بمانیم، به کُنشگری مدنیِ دیگران به‌عنوان «واجب کفایی» نگاه کنیم و بنشینیم و ببینیم که نتیجۀ تلاش سایرین چه می‌شود.

به‌نظرم، در این شرایط حسّاس، برای حفاظت از ایران و برای تقلیل مرارت ایرانیان در آینده‌ای بلندمدّت، به چیزی بیش‌از «سربازی» و حتّی «سربادی» از جانب نخبگان نیاز داریم.

دکتر رضا منصوری توضیح می‌دهد همان‌گونه که برای حفظ اقتدار و امنیت وطن به سربازانی نیاز داریم که حاضر باشند «سر» خود را در مبارزه با دشمن «ببازند»، به روشنفکران آزاده‌ای نیز نیاز است که حاضر باشند با «زبان سرخِ» به نقد قدرت بپردازند و در این راه «سر سبز» شان را بر باد دهند [۴].

علاوه بر اینها، در شرایط کنونی به نخبگانی نیاز داریم که حاضر باشند بالاتر از «سر» خود، یعنی حیثیت، آبرو و اعتبارشان را در معرض باختن و به‌بادرفتن قرار دهند؛ سخن‌راندن از عشق وطن و انسان‌دوستی و حتّی از دست‌دادن «سر» برای این مهم (چه باختنش و چه بر باد دادنش) سهل است، اکنون نیاز است کسانی که به «راه میانه» (آغاز فرایند اصلاح در چارچوب نظام موجود) باور دارند، آزادانه، شجاعانه و به‌صورت جمعی، دیدگاه‌شان را مطرح و خود را در معرض تهمت‌ها، ناسزا‌ها و تهدید‌های دو قطب افراطی قرار دهند.

پیش از جهش به متن مورد نظر، می‌توان در مورد «اصول» آن توافق کرد. «میانه» بودن و به‌ویژه بازکردن راه میانه‌ای که واقعاً چشم‌انداز مثبتی ایجاد کند، «اصول»‌ی دارد که ضروریست لحاظ شوند.

اگر توافق لازم در خصوص اصول و ویژگی‌های بایستۀ متن مورد نظر حاصل شود، جزئیات آن که در گام بعدی مشخص می‌شوند اهمّیت زیادی ندارد، زیرا در شرایط فعلی، این «ساخته‌شدن راه میانه» و «نوشداری پس از مرگ سهراب نشدن» آن است که اهمّیت دارد و نه «چیستی جزئیاتش»؛ ضرب‌المثل «شیطان در جزئیات است» در اینجا کاملاً مصداق دارد.

باید هر چه سریعتر از مرحلۀ سلبی (تأکید بر اشتباه و خسارت‌باربودن سایر گزینه‌ها) عبور کرد و به مرحلۀ ایجابی (ترسیم راه میانه‌ای مشخص) پرداخت.

پرسش اصلی این است که «آیا می‌توانند/می‌توانیم دانسته‌های خود را دربارۀ اهمّیت کارگروهی و استلزامات آن در عمل به کار بگیرند/بگیریم؟ آیا این نوشدارو قبل از مرگ سهراب می‌رسد؟»

پانویس‌ها

[۱]دیدگاهم را در این رابطه در یادداشتی با عنوان «ایران؛ قربانیِ تقابل انقلابی‌ها (ضرورت ایجاد تیم غیرانقلابی)» به اختصار توضیح داده‌ام، قابل دسترسی در https://vrgl.ir/OUGr۵

[۲]امیدوارم حتّی بخشی از اعضای دو قطب افراطی نیز که مخالف تندروی هستند، امّا از روی این نگرانی که «نکند کار به دست قطب دیگر بیفتد» مجبور شده‌اند با قطبِ افراطیِ نزدیک به تفکرات خود همراه شوند، در مسیر میانه قرار گیرند.

 [۳]عصر ایران، قابل دسترسی در https://www.asriran.com/۰۰۳crV

[۴]یادداشتِ «سر سرخ، سرباز، سردار، سرباد، و اقتدار ملی». تارنمای شخصی رضا منصوری. http://www.rmansouri.ir/fa/articles/red-head-soldier-commander-sarbad-and-national-authority

منبع: فرارو

کلیدواژه: میانه روی راه میانه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۸۷۰۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شاید لازم باشد مهندسان دروس علوم انسانی را پاس کنند!

فرارو- "اسامه بن لادن" بنیانگذار القاعده در دانشگاه ملک عبدالعزیز در رشته‌های علم اقتصاد و مدیریت بازرگانی تحصیل کرد و در سال ۱۹۸۱ میلادی مدرکی در مدیریت عمومی یا مدرکی در مهندسی عمران در ۱۹۷۹ اخذ نمود. عمر "فاروق عبدالمطلب" مهندس مکانیک نیجریه‌ای و هم چنین فارغ التحصیل در رشته مدیریت بازرگانی در سال ۲۰۰۹ میلادی قصد داشت پرواز ۲۵۳ خطوط هوایی نورث وست به دیترویت را در روز کریسمس منفجر کند.

به گزارش فرارو، "فیصل شهزاد" مظنون اصلی بمبگذاری خودرویی در میدان تایمز در نیویورک که در فرودگاه کندی بازداشت شد فارغ التحصیل مقطع لیسانس در رشته علوم رایانه و مهندسی بود. "فیض محمد" یک مهندس عمران در فرودگاه کراچی با باتری و مدار الکتریکی پنهان در کفش هایش دستگیر شد. "محمد عبدالسلام فرج" رهبر گروه اسلام گرای افراطی و سلفی "الجهاد" مصر که به دلیل نقش در هماهنگی ترور انور سادات رئیس جمهور اسبق مصر در سال ۱۹۸۲ میلادی اعدام شد فارغ التحصیل رشته مهندسی برق بود.

"خالد شیخ محمد" از اعضای ارشد سازمان القاعده و طراح اصلی حمله به برج‌های دوقلو در امریکا فارغ التحصیل مهندسی مکانیک در کارولینای شمالی بود. "محمد عطا" که فرماندهی حمله یازدهم سپتامبر و ربایش هواپیما و هدایت آن به سوی برج دوقلوی تجاری نیویورک را برعهده داشت فارغ التحصیل رشته مهندسی معماری از دانشگاه قاهره بود و گفته می‌شود پدر وکیل اش به شدت سخت گیر بود و او را مجبور به درس خواندن می‌کرد و نمی‌گذاشت او در کودکی با بچه‌های همسایه بازی کند. در مجموع، از میان طراحان عملیات یازدهم سپتامبر که تحصیلات دانشگاهی داشتند هشت نفر از آنان در رشته مهندسی تحصیل کرده بودند. "کفیل احمد" که در سال ۲۰۰۷ تلاش کرد در فرودگاه گلاسکو بمب‌گذاری کند فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هوانوردی از بلفاست بود.

"محمد اموازی" ملقب به جان جهادی جلاد داعش که در سال ۲۰۱۵ میلادی به گفته مقام‌های امریکایی بر اثر حمله پهپادی در رقه در سوریه کشته شد فارغ التحصیل مدیریت بازرگانی و متخصص سیستم‌های اطلاعاتی بود. او در ۲۱ سالگی به عنون فروشنده در یک شرکت حوزه فناوری اطلاعات در کویت کار کرد و به گفته رئیس اش یکی از بهترین کارمندان آن شرکت بود.

مهندسی، حرفه‌ای نیست که اکثر مردم آن را با دین یا تمایلات مذهبی مرتبط بدانند. در ظاهر به نظر می‌رسد فعالیت در عرصه ساختمان و پل سازی مبتنی بر اصول سکولار علم است. با این وجود، آیا با مثال‌هایی که ذکر شد ارتباط میان تحصیلگردکان رشته‌های مهندسی و تروریسم اسلام گرایان افراطی تصادفی بوده است؟ داده‌ها نشان می‌دهند افراد دارای تحصیلات مهندسی در بین اعضای گروه‌های اسلامگرای افراطی از نظر کمی در سراسر جهان سه تا چهار برابر بیش از دارندگان مدرک از سایر رشته‌ها هستند. علت چیست؟

مولفه تحصیلات یکی از معدود ویژگی‌های سطح خُرد بررسی یک فرد است که در مورد آن داده‌های قابل اعتمادی وجود دارد و می‌تواند ویژگی‌ها و خصوصیات زیربنایی یک فرد را نشان دهد.

"استفن هرتوگ" استاد مدرسه اقتصاد لندن در مقاله‌ای منتشر شده در ژورنال جامعه شناسی اروپایی در سال ۲۰۰۹ میلادی با پرداختن به دو متغیر تحصیلات مهندسی و انگیزه پیوستن تحصیلکردگان در آن رشته به گروه‌های تروریستی استدلال کرده بود که ترکیبی از دو عامل محرومیت نسبی مهندسان در تعدادی از کشور‌های مسلمان و ذهنیت و طرز فکر مهندسی، معقول‌ترین علل توضیح دهنده گرایش بیش‌تر مهندسان برای جذب شدن در سازمان‌های تروریستی در مقایسه با فارغ التحصیلان سایر رشته‌ها می‌باشد. او در پژوهش خود فهرستی از ۴۰۴۰ عضو گروه‌های اسلامگرای افراطی را تهیه کرد. در نمونه بررسی شده افراد از ۳۰ ملیت مختلف بودند. میانگین تاریخ تولد افراد سال ۱۹۶۸ میلادی بود. نتایج بررسی چشمگیر بود: سهم افراد دارای تحصیلات عالیه در میان تروریست‌ها چشمگیر بود. ۶۹ درصد از آنان دارای تحصیلات عالیه بودند. بررسی نشان داد صرفا در گروه‌های افراطی در جنوب شرقی آسیا سطح تحصیلات اعضا پایین از سایر موارد بررسی شده بود. در این میان گروهی که با فاصله زیاد در رتبه نخست عضویت در سازمان تروریستی قرار داشتند مهندسان بودند: ۴۳ درصد از افراد بررسی شده.

نکته جالب توجه در آن بررسی این بود که داده‌ها نشان می‌داد در مورد افراد مشارکت کننده در فعالیت‌های اسلام گرایانه افراطی اما غیر خشونت‌آمیز اگرچه حضور مهندسان پررنگ بود، اما به نظر می‌رسد که تسلط کم تری بر آن حوزه داشتند و گروه قوی و غالب‌تر در آن عرصه افراد فارغ التحصیل در سایر رشته‌های علمی از جمله پزشکی بودند. آیا این بدان معناست که مهندسان به طور کلی بیشتر مستعد افراط گرایی ستیزه جو هستند؟

هرتوگ اشاره می‌کند که در بررسی هایش نتوانست غالب بودن مهندسان در میان گروه‌های چپگرای افراطی فعال پس از جنگ جهانی دوم از جمله فراکسیون ارتش سرخ در آلمان، ارتش سرخ ژاپن، بریگاد سرخ ایتالیا  و گروه‌های چریک شهری آمریکای لاتین را بیابد و آن گروه‌ها شامل بیش‌تر تحت سلطه دانشجویان حقوق و علوم انسانی بودند.

هم چنین، در میان آنارشیست‌ها حضور مهندسان اندک بود.  در مقابل، در میان اعضای گروه‌های راستگرای افراطی اکثر اعضا سطح تحصیلات بسیاری پایین تری داشتند، اما در میان آنان اگرچه مهندسان غالب نبودند، اما دست کم حضور واضحی داشتند. در میان ۲۸۷ عضو بررسی شده گروه‌های راستگرای افراطی و نئونازی در آلمان و اتریش که در ۳۳ گروه شرکت داشتند ۲۹ نفر دارای تحصیلات عالیه بودند. ۶ نفر از آن افراد مهندس بودند. در گروه‌های راست افراطی ایالات متحده که ایدئولوژی مذهبی و آخرالزمانی قوی‌ای دارند اعضا عمدتا سطح تحصیلات ضعیفی داشتند، اما در میان تحصیلکردگان عضو آن گروه‌ها نیز مهندسان نقش پررنگی داشتند. با این وجود، در گروه‌های راستگرای افراطی حضور مهندسان به اندازه حضور آنان در گروه‌های اسلام گرای افراطی برجسته نبوده است.

در نتیجه، طی فرآیند بررسی داده‌ها هرتوگ به طرح این پرسش پرداخت که چرا مهندسان به طور خاص در برخی از کشور‌های مسلمان تمایل به افراطی شدن دارند؟ 

نتایج بررسی نشان می‌دهد تعداد مهندسان پیوسته به گروه‌های تروریستی نسبت به کل جمعیت مهندسان ناچیز است، اما نکته چشمگیر آن است که مهندسان در مقایسه با فارغ التحصیلان سایر رشته‌ها سه تا چهار برابر بیشتر به گروه‌های اسلام گرای افراطی پیوسته اند. در جریان بررسی او این فرضیه رد شد که پذیرش مهندسان بیش‌تر در گروه‌های افراطی براساس مهارت‌های فنی آنان بوده است چرا که فناروی استفاده شده در اکثر حملات خشونت آمیز نسبتا ساده بوده و به تخصص زیادی نیاز ندارد و به دست آوردن مواد منفجره باکیفیت بسیار دشوارتر از استفاده از ان می‌باشد.

هرتوگ در بررسی هایش به این نتیجه رسید که اکثریت قریب به اتفاق مهندسان درگیر در ۲۲۸ طرح تروریستی به عنوان بنیانگذاران یا رهبران گروه عمل کردند و صرفا ۱۵ درصد از آنان بمب ساخته بودند. برای مثال، در بمبگذاری‌های ویرانگر در عربستان سعودی در فاصله سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ میلادی افراد دخیل مهندس نبودند و یا اعضای گروه هایی، چون  سازمان ببر‌های آزادیبخش تامیل در سریلانکا، گروه‌های جدایی طلبی، چون ارتش جمهوری خواه ایرلند و سازمان جدایی طلب منطقه باسک (اتا) عمدتا از میان طبقه ضعیف از تحصیلات و عمدتا طبقه کارگر بوده اند.

نتایج بررسی‌ها نشان می‌دهند فرزندان خانواده‌های مرفه‌تر به جنبش‌های افراطی اسلامگرا پیوسته اند و کشور‌های با اقتصاد نسبتا قوی مانند مالزی، هندوستان و اندونزی بیش از حد انتظار مهندسانی داشتند که به گروه‌های تروریستی پیوستند پس باید عاملی در میان باشد که به انگیزه‌ای برای پیوستن مهندسان به سازمان‌های تروریستی تبدیل می‌شود.

مهندسان محافظه کارتر و مذهبی‌تر از فارغ التحصیلان سایر رشته‌ها

با کنار گذاشته شدن فرضیه تاثیر مهارت فنی برای  عضویت بیش‌تر مهندسان در گروه‌های تروریستی نوبت به بررسی ویژگی دیگری در سطح فردی می‌رسد: ذهنیت یک مهندس. نتیجه نظرسنجی‌ای انجام شده در سال ۱۹۸۴ میلادی در سراسر امریکا با تمرکز بر روی دیدگاه‌های سیاسی و مذهبی مردان نشان داد مردان مهندس بیش‌تر خود را در اردوگاه سیاسی راستگرایان معرفی کرده بودند. ۵۷.۶ درصد از مهندسان یا محافظه کار و یا محافظه کار افراطی بودند. این میزان در میان افراد تحصیلکرده در سایر رشته‌های تحصیلی دیگر کم‌تر و به شرح ذیل بود: ۵۱ درصد اقتصادانان، ۴۲.۵ درصد پزشکان، ۲۱.۴ درصد افراد تحصیلکرده در رشته‌های علوم اجتماعی و ۱۸.۶ درصد افراد تحصیلکرده در رشته‌های علوم اجتماعی. در این میان تنها ۱.۴ درصد مهندسان در اردوگاه چپگرایان حضور داشتند در حالی که این میزان در مورد تحصیلکردگان علوم اجتماعی ۱۲.۹ درصد و در میان تحصیلکردگان حقوق ۱۶.۷ درصد بود. نکته جالب‌تر آن که نظرسنجی بنیاد کارنگی در سال ۱۹۶۹ میلادی نشان داد مهندسان در مقایسه با تحصیلکردگان سایر رشته‌های دانشگاهی با بالاترین نرخ (۶۶.۵ درصد) دیندارترین گروه در بین تمام فارغ التحصیلان دانشگاهی بودند. هم چنین، بررسی‌ها نشان دادند مهندسان و اقتصاددانان کم‌ترین مخالفت را با دین دارند. نتایج نشان دادن احتمال محافظه کار و مذهبی بودن مهندسان هفت برابر بیش از احتمال محافظه کار و مذهبی بودن تحصیلکردگان رشته‌ای از رشته‌های حوزه علوم اجتماعی است.

این پدیده منحصر به امریکا نیست. برخی شواهد قدیمی نشان می‌دهند دست کم سوگیری‌های راستگرایانه در خاورمیانه نیز در میان مهندسان بیش‌تر بوده است. نتیجه نظرسنجی‌ای در سال ۱۹۴۸ از ۳۸۹۰ دانشجوی دانشگاه قاهره نشان داد بیش‌ترین همسویی و همدلی با ایدئولوژی فاشیسم در میان دانشجویان مهندسی مشاهده شده بود. نظرسنجی‌ای در سال ۱۹۹۹ میلادی از میان اساتید کانادایی نیز نشان داد مهندسان در مقایسه با تحصیلکردگان سایر رشته‌ها از همه کم‌تر لیبرال هستند.

این موضوع درباره ایران نیز صدق می‌کند. "والری هافمن" در تحقیق خود در سال ۱۹۹۵ میلادی برای پروژه بنیادگرایی دانشگاه شیکاگو اشاره کرده بود در جایی که مهندسان مبارز ایرانی بالقوه بین پیوستن به یک گروه چپگرای سکولار و یا یک گروه اسلامگرا دو گزینه را برای انتخاب داشتند گروه دوم را در سطح گسترده تری انتخاب می‌کردند. در دهه ۱۹۷۰ میلادی دانشجویان علوم انسانی و علوم اجتماعی طیف غالب در میان گروه‌های چریکی مارکسیستی بودند و در مقابل تحصیلکردگان رشته‌های ریاضی – فیزیک و فنی – مهندسی اکثریت اعضای سازمان‌های مسلح اسلامگرا از جمله مجاهدین خلق (پیش از انقلاب) را تشکیل می‌دادند. در فلسطین نیز در میان گروه‌های مسلح اکثر مهندسان به گروه اسلامگرای حماس و نه فتح سکولار ملحق شدند.

چرایی گرایش مهندسان به گروه‌های راستگرای افراطی

شاید این پرسش مطرح شود که چرا مهندسان اکثرا در زمره راستگرایان افراطی و نه در اردوگاه چپگرایان دیده می‌شوند؟ اسلام گرایان افراطی به وضوح دارای ویژگی‌های مشترکی با جهان بینی راست افراطی هستند. هر دو طیف نگاه مشرک و مکانیستی به جامعه ایده آل دارند. اسلام گرایان افراطی پلورالیسم (کثرت گرایی) غربی را رد می‌کنند و برای  جامعه‌ای متحد و منظم که توسط یک فرمانده قوی اداره می‌شود تلاش می‌کنند جامعه‌ای که در آن تقسیم کار و وظایف بین زن و مرد، مسلمان و غیر مسلمان و رهبران سیاسی در قالب چوپان و توده‌ها در قالب رمه وجود دارد. ترس از هرج و مرج اجتماعی که این نظم تثبیت شده را تضعیف کند پایه و اساس دغدغه آنان است.

هم چنین، هدف راست افراطی احیای نظم از دست رفته و اقتدار گذشته است که به عنوان واکنشی در برابر جابجابی یا محرومیت از جایگاه اجتماعی در دوره‌های بروز تغییر اجتماعی قلمداد می‌شود. در اشتهای راست افراطی برای احیای نظم از دست رفته تطابق زیادی با ایدئولوژی اسلام گرایی افراطی دیده می‌شود اینان نیز مدعی بازگشت به نظم جامعه اولیه اسلامی هستند و این موضوع در متون سلفی‌های تکفیری دیده می‌شود.

نگاه سلسله مراتبی و اقتدارگرایانه به نظم اجتماعی، بی تفاوتی نسبت به نابرابری اجتماعی، نوع نگاهی به جامعه که گویی نیاز به پاکسازی اخلاقی دارد، دلتنگی نسبت به گذشته اسطوره ای، دفاع شدید از درون گروه در برابر گروه‌های بیرونی (خارجی ها، غیر مسلمانان و گروه‌های اجتماعی دیگر)، برتری طلبی حتی تا جایی که به تحقیر جنسیتی، نژادی و مذهبی می‌انجامد از ویژگی‌های گروه‌های  اسلام گرای افراطی و راست افراطی هستند. به انقیاد کشیدن افراد نزد آنان در مورد داعش تا سطح برده داری پیش رفت.

در این میان می‌توان حدس زد که چرا چنین جهان بینی‌ای برای مهندسان جذاب‌تر از سایر گروه‌های دارای تحصیلات دانشگاهی است. پاسخ‌های شناختی در رشته‌های مهندسی بسته‌تر و واضح‌تر هستند در حالی که در مورد سایر علوم پاسخ‌ها بی پایان‌تر بوده و از قطعیت کم تری برخوردارند. مهندسی حوزه‌ای است که افراد تحصیلکرده در آن تمایلی به ابهام ندارند. هرتوگ معتقد است که مجموعه ذهنی مهندس ممکن است ترکیبی از محافظه کاری عاطفی و عادات فکری‌ای باشد که پاسخ‌های روشن را به پرسش‌های مبهم ترجیح می‌دهد: ترکیبی از ذهن تیزبین با پذیرش وفادارانه اقتدار.

مهندسان بهتر از سایرین سلسه مراتب غالب را می‌پذیرند و در مواجهه با امور نااشنا و مبهم سطوح بالایی از انزجار را تجربه می‌کنند.

"آری دابلیو کروگلانسکی" استاد روانشناسی در دانشگاه مریلند از اصطلاح "یقین جویی" برای توصیف این موضوع استفاده کرده است. او می‌گوید انسان‌ها اغلب به دنبال کسب اطمینان هستند تا به آنان کمک کند حس مورد اهمیت قائل شدن از سوی دیگران را دریابند و شرم و تحقیر شدن می‌تواند این احساس اهمیت را تضعیف کند. برای مثال، "محمد یوسف عبدالعزیز" شهروند ۲۴ ساله آمریکایی کویتی تبار که در سال ۲۰۱۵ میلادی با تیراندازی به پایگاه نظامی تنسی حمله کرد و ۵ نظامی امریکایی را به قتل رساند دانش آموخته مهندسی برق بود. او نتوانسته بود به خانواده اش بگوید شغل اش در یک شرکت فعال در حوزه انرژی هسته‌ای را از داده بود. یکی از اعضای خانواده او به روزنامه "چاتانوگا تایمز" گفته بود که او به دلیل این ناکامی شغلی عمیقا احساس شرمساری می‌کرد.

کروگلانسکی می‌گوید افراد در این شرایط با دو انتخاب روبرو می‌شوند یا آن که احساس عدم اطمینان را بپذیرند و دست کم تحمل کنند تا زمانی که دوباره احساس تعادل را به دست آورند یا به دنبال کسب اطمینان باشند. او می‌گوید وقتی مهندسان دومی را انتخاب می‌کنند دینامیسم دیگر وارد عمل شده و آنان براساس اعتقادات خود عمل می‌کنند. او این وضعیت را یک "طوفان کامل" قلمداد می‌کند.

در ترکیه بسیاری از اعضای احزاب اسلام گرای غیر خشونت گرا نیز مهندسان هستند. آنان باور دارند بهترین راه برای حل مشکلات اجتماعی از طریق رویکرد‌های فنی و منطقی است و در مقابل نخبگان کمالیست (سکولار‌های طرفدار آتاترک) که اغلب حقوقدان هستند را تحقیر می‌کنند و معتقدند آنان بیش‌تر مشغول بحث در مورد ایده‌های انتزاعی می‌باشند.

"ساموئل فلورمن" در سال ۱۹۸۷ میلادی فرمول بندی‌ای از ذهنیت مهندسان را ارائه کرد که می‌تواند به عنوان نمایی از چگونگی تفکر یک مهندس به درک بهتر موضوع کمک کند.

او اشاره کرده بود که یک مهندس معتقد به حقیقت علمی و حقیقت قابل تایید است. هم چنین یک مهندس عملگرا می‌باشد و خواهان کاربرد حقیقت در اهداف انسانی است. یک مهندس مسئولیت پذیر است یعنی در مواجهه با ریسک و عدم اطمینان مسئولیت می‌پذیرد و برای دستیابی به اهداف مورد توافق به شیوه‌ای موثر قابل اعتماد است. اعتقاد مهندسان به سخت کوشی باعث می‌شود تا انان برای همکاری و ساختار‌های اجتماعی تثبیت شده ارزش قائل شوند. هرتوگ با استناد به این موارد اشاره می‌کند که مهندسانی که تروریست شدند نظم و نه لزوما عدم اطمینان همراه با مهندسی موثر را ترجیح داده بودند. آنان برای ساختار‌های اجتماعی تثبیت شده ارزش قائل بودند، اما حاضر به درک یا پذیرش ابهام مربوط به مشکلات و اهداف واقعی انسانی نبودند.

اولیویه روآ" پژوهشگر مشهور حوزه اسلام سیاسی در مورد این که چرا بسیاری از روشنفکران اسلامگرا دارای تحصیلات فنی و مهندسی هستند اشاره می‌کند که علوم پایه برداشت مهندسان از انسجام کل و عقلانیت خدای واحد را بازتاب می‌دهد. در مقابل، آنان علوم اجتماعی غربی را رد می‌کنند، زیرا آن رشته‌ها وحدت و نظم الهی جهان را به چالش می‌کشند. شواهدی وجود دارند که نشان می‌دهند ویژگی‌های فردی منسجم مهندسان با چنین تمایلاتی مرتبط است.

در مانفیست دهه ۱۹۸۰ میلادی القاعده اشاره شده که اعضا برای عضویت در آن گروه باید دارای مدرک دانشگاهی باشند. در کتابچه راهنمای آموزشی آن گروه برای اعضا آمده که پذیرش عضویت باید از میان افراد منضبط، صبور و باهوش باشد. تمایل به این فکر که جوامع باید به طور منظم مشابه ماشین‌های خوب کار کنند ویژگی‌ای است که یادآور مهندسان اسلامگرای افراطی است.

هم چنین، در پرونده‌های امنیتی بریتانیا آمده که شبکه از استخدام کنندگان نیرو‌های افراطی در محوطه‌های دانشگاه در حال گردش بوده تا افرادی با صلاحیت‌های فنی و حرفه‌ای به ویژه دارندگان مدارک مهندسی و فناوری اطلاعات را هدف قرار داده و جذب کنند.

علاوه بر آن، سرخوردگی مهندسان از کسب مناصب و شغل‌های سطح بالای اجتماعی در نتیجه ناکامی‌های مرتبط با توسعه اقتصادی و فناوری که کشور‌های خاورمیانه بعد از تجربه بحران اقتصادی دردناک با سقوط قیمت نفت پس از سال ۱۹۸۲ میلادی شاهد آن بودند در گرایش آنان به پیوستن به گروه‌های افراطی نقش داشته است.

چه می‌توان کرد؟

مهندسان خود را حلال مشکل می‌دانند و زمانی که به نظر می‌رسد در دنیا مشکلی وجود دارد برای حل آن به دنبال راه حل‌های مهندسی هستند. ذهن یک مهندس مستعد کشش به سوی اصول مطلق و غیر قابل مذاکره است این موردی است که می‌تواند انان را بیش‌تر جذب گروه‌های ایدئولوژیک یا اعتقادی سازد چرا که آن گروه‌ها نیز قوانین تغییر ناپذیری دارند و به دنبال ارائه راه حل‌های واحد می‌باشند. اگر قرار است با تروریسم مقابله شود و به آن پایان داده شود لازم است که ما انسان‌ها یکدیگر را بهتر بشناسیم، یاد بگیریم که خود را همان طور که دیگران ما را می‌بینند ببینیم، یاد بگیریم نفرت را بشناسیم و با علل آن مقابله کنیم و و مهم‌تر از همه صرفا درباره یکدیگر بیاموزیم. این طرز فکر مهندسی نیست که چنین یادگیری‌ای را تسهیل می‌کند بلکه برای دستیابی به آن باید دروس علوم انسانی را فراگرفت. ذهن مانند چتر نجات است وقتی باز باشد بهترین عملکرد را دارد.

خواندن و یادگیری در مورد مردم و فرهنگ‌های دیگر برای گشایش (و وسعت بخشیدن) اذهان امری لازم است. در غیر این صورت نمی‌توان فهمید افراد از نژادها، مذاهب یا زبان‌های دیگر رویا‌ها و امید‌های مشابهی دارند. بدون مطالعه گسترده و وسعت بخشیدن به ذهن خود نمی‌توانیم مظاهر بی شمار وضعیت انسانی را درک کنیم و هم چنین نمی‌توانیم جهانی بودن اهداف و آرمان‌های انسانی را درک نماییم. بدون علوم انسانی ما نمی‌توانیم تشخیص دهیم که برای یک موضوع بیش از یک طرف و بیش از یک پاسخ برای یک سوال وجود دارد. این آن چیزی است که در مورد مهندسی صدق نمی‌کند. شاید راه حل این باشد که هر دانشجوی مهندسی حداقل چند درصد از دروس خود را به طور اجباری از میان دروس رشته‌های مرتبط با علوم انسانی انتخاب کند!

گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

منابع:


Berreby, David (۲۰۱۰) , Engineering Terror, NY Times.
Berrett, Dan (۲۰۱۶) , Does engineering education breed terrorists?, The Chronicle of Higher Education.
Farrell, Henry (۲۰۱۶) , This new book explains why so many Islamist extremists have studied engineering, The Washington Post.
Floorman, Samuel C (۱۹۸۷) , The Civilized Engineer, New York, St. Martins Press.
Hertog, Steffen (۲۰۰۹) , Why are there so many Engineers among Islamic Radicals?, European Journal of Sociology.
Hoffman, Valerie (۱۹۹۵) , Muslim Funda-
mentalists: Psychosocial Profiles, University of Chicago Press.Kruglanski, Arie (۲۰۱۸) , The Making of Violent Extremists, The National Consortium for the Study of Terrorism and Responses to Terrorism (START).

Roy, Olivier (۱۹۹۰) , Les nouveaux intellectuels islamistes: essai d’approche philosophique, in Kepel Gilles and Yann
Richard, eds. , Intellectuels et militants de l’Islam contemporain, pp.۲۶۱-۲۸۳.

دیگر خبرها

  • شاید لازم باشد مهندسان دروس علوم انسانی را پاس کنند!
  • بهره برداری از قطار اردبیل- میانه در نیمه اول سال جاری
  • سرگذشت فارسی‌زبانان آسیای میانه /نگاهی به کتاب «تاریخ تاجیکان ورارود»
  • آشنایی با نامزدهای راه یافته به دور دوم انتخابات در میانه و شبستر
  • توهمات یک ذهن افراطی
  • جوان: مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده
  • سهراب سپهری و سیمین دانشور مهمانان امسال نشر فیل در نمایشگاه کتاب
  • قدرت پایدار در جامعه فقط با علم ایجاد نمی‌شود
  • گذر از میانه تاریخ با سفر به روستای انجدان اراک
  • نخست وزیر اسپانیا: استعفا نخواهم کرد